رمان خانم خورشید mario pdf

دانلود رمان خانم خورشید از نویسنده mario با لینک مستقیم
رمان خانم خورشید اندروید ، پی دی اف، آیفون نسخه کامل + بیوگرافی و عکس نویسنده رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، بزرگسال، طنز، هیجانی، پلیسی
تعداد صفحات : 501
خلاصه رمان: دخترے که براے یه ماموریت با پسرے به نام سورن اشنا میشه…غافل از اینکه اون همون عشق بچگیاشه..اونا با هم براے ادامه ے ماموریت به ایران برمیگردن…با اسم جعلے وارد باند میشن و با پسرے به نام هاکان اشنا میشن..غافل از این که اون عاشق دلبرِ سورنه… تا اینکه…
قسمتی از متن رمان خانم خورشید
آروم در شیشه ای دفتر سرتیپ رو باز کردم از اونجایی که پشتش به من بود و داشت با تلفن صحبت میکرد متوجه ی حضور من نشده بود. سرتیپ: باشه نیما جان حواسم هست و چیزی بهش نمیگم همون موقعه بود برگشت و منو دید.پامو برای احترام به زمین کوبیدم و به اینگلیسی گفتم: _Hi Brigaden’t Tired! Did you have anything with me (سلام سرتیپ خسته نباشید! امری با من داشتید؟) سرتیپ خدافظی حول حولکی کرد و روبه من به فارسی گفت: سرتیپ_سلام دختر ترسوندی منو! اره یه ماموریت جدید دارم واست!
با تعجب گفتم: _ Serious! But I’m working on another case right now! (جدی! ولی من که الان دارم روی یک پرونده ی دیگه کار میکنم!) سرتیپ با اخم گفت: سرتیپ_چرا وقتی خودمون هستیم عمو صدام نمیکنی و اینگیلیسی صحبت میکنی پوفی کردم و گفتم: I’m sorry, Brigadier, but I got used to it and it was so hard to quit! But that’s better! Why do you have secrets to speak Farsi?
متاسفم سرتیپ ولی عادت کردم و ترک عادتم خیلی سخته! ولی اینطوری که بهتره! چرا اسرار دارید من فارسی صحبت کنم؟ سرتیپ باخنده جوابمو دادو گفت:سرتیپ_ باشه ولی میترسم فارسی یادت رفته باشه که واسه این ماموریت جدیدت بهش نیاز داری! این پرونده ای که داری روش کار میکنی رو میسپارم به دنیل نگران نباش ! با لحنی که نارضایتی تو موج میزد گفت … so what is the mission I need