رمان فریب pdf withney_G

دانلود رمان فریب از نویسنده withney_g با لینک مستقیم
رمان فریب اندروید ، پی دی اف، آیفون نسخه کامل + بیوگرافی و عکس نویسنده رایگان
موضوع رمان : عاشقانه،بزرگسال، خارجی
تعداد صفحات : 437
خلاصه رمان: به عنوان یه وکیل مشهور و موفق، وقتی برای روابط غیر کاری ندارم که هدر بدم پس با چت ناشناس و آنلاین با زن هایی که از قوانین من رد بشن، مشکلاتم برطرف می کنم. قوانین من ساده س.. یه شام.. یه شب.. بدون هیچ تکرار دوباره! این فقط یه قرار معمولی و بی اهمیته. نه بیشتر.. نه کمتر.. حداقلش اینطوری بود تا اینکه؛ ” آلیسا “.. قرار بود اون یه وکیل 27 ساله، علاقه مند به داشتن کتاب و بدون زیبایی و جذابیت خاصی باشه.. یه دختر کاملاً معمولی! کسی که آخر شب ها بهش مشاوره در مورد حقوق می دادم و گاهی از اتفاق های روزمره باهاش حرف می زدم.. تا اینکه به عنوان یه کارآموز حقوق برای مصاحبه به شرکت من اومد و لعنتی همه چیز عوض شد..
قسمتی از متن رمان فریب
برداشتمش و همینکه بازش کردم، نگاهم به کارت شناسایی افتاد که روش نوشته شده بود؛ سارا تیت!
یه هفته ای میشه که این زن رو حدودا میشناختم. ً اون خودش رو سامانتا معرفی کرده بود و حتی چند بار هم
گفته بود که به عنوان پرستار تو بیمارستان گریس کار
میکنه… با دیدن کارت استخدامی اش پشت کارت شناسایی اش، میتونستم حدس بزنم که این قسمت از حرف هاش هم درست نیست و دروغ بوده!
از کنار شونه ام نگاهش کردم که روی پارچه ی ابریشمی
تخت دراز کشیده بود. پوست بدن اش، گندمی و صاف بود . لب های قلوه ایش، سرخ و متورم شده بود. با اون چشم های سبز رنگش نگاهم کرد و به آرومی از رو تخت بلند شد و با قدم های آهسته به سمت م اومد و آروم زیر لب زمزمه کرد: خودتم میدونی که دلت میخواد بمونی، پس بمون… با این حرفش میشد ولی بعد از دیدن اسم واقعیش، حتی اگر یه شانس دیگه برای بودن با من رو هم داشت، دیگه از دست داد.
من نمیتونم حضور کسی رو که بهم دروغ گفته کنارم تحمل کنم، حتی اگر بهترین زن دنیا باشه… کیف پولش رو به سمتش پرت کردم و گفتم… تو که گفتی اسمت سامانتا بود؟ چطور؟