رمان دکتر و ارباب pdf مسیحه زادخو

دانلود رمان دکتر و ارباب از نویسنده مسیحه زادخو  با لینک مستقیم

رمان دکتر و ارباب اندروید ، پی دی اف، آیفون نسخه کامل + بیوگرافی و عکس نویسنده رایگان

موضوع رمان : عاشقانه، اجتماعی، اجباری

تعداد صفحات : 889

خلاصه رمان: قصه راجب یه اربابه یه ارباب به ظاهر خشن اما… یه ارباب که هیچ اختیاری واسه زندگی خودش نداره ارباب اما تو مهم ترین مرحله ی زندگیش خان براش تصمیم گرفته ، و مجبور به ازدواجی میشه که هیچ علاقه ای بهش نداره و خانم دکتری که به روستا میره و پاش به ماجراهایی باز میشه که کلی دردسر براش درست میشه اما این دکتر باهوش….. پایان خوش

قسمتی از متن رمان دکتر و ارباب 

یه دوش سریع گرفتم و شلور مشکی پارچه ایم رو پوشیدم و با پیراهن دودی رنگ و با جلیغه …موهامو رو به بالا شونه زدم از عطر محبوبم رو خالی کردم روی خودم ساعت نقره ایم رو به مچم بستم و کفشای ورنی رو پوشیدم و رفتم پایین پدر و مادرم و خواهرم کمند سر میز بودن جلو رفتم صندلی رو عقب کشیدم که پدرم گفت : رفتی بخش داری ؟ رفتم پدر قرار شد تا ده روز دیگه یه دکتر بفرستن کمی برام برنج کشید و گفت :دکتر مرد دیگه

من…نه از سعادتی خواستم که یه دکتر زن تقاضا کنه
پدر هم رو برنجم خورشت ریخت و گفت : دکتر زن اینجا نمیاد من –قرار شد سعی خودش رو بکنه اگه نه که خودم میرم تهران کمند-اوه تا ده روز دیگه دیره من…نه تا دوروز دیگه معلوم میشه که زنه یا مرد تا سه چهار روز دیگه که معلوم میشه اگه زنه که هیچی اگه نه که خودم میرم
تهران مادرم تمام مدت ساکت بود زن جعفر دیروز حالش بد بود این دکتر احمقم معلوم نیست کدوم گوری بود
کمند…کلا رفت دیگه دکتر …بهادر رسوندشون شهر همه اهل روستا که ماشین ندارن

مشغول خوردن بودیم که لقمه رو قورت دادم و گفتم :
خدا کنه زن بیاد راحت میشن زنای روستا کمند –خداکنه دکتر خوبی باشه من –اگه بفرستن که صد در صد دکتر تازه کارو میفرستن یه ریزدینت میفرستن