رمان کابوس pdf کاترین ساتکلیف

دانلود رمان کابوس از نویسنده کاترین ساتکلیف با لینک مستقیم
رمان کابوس اندروید ، پی دی اف، آیفون نسخه کامل + بیوگرافی و عکس نویسنده رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، بزرگسال، کلکلی، طنز
تعداد صفحات : 375
خلاصه رمان: نیکلاس سابرا اشراف زاده ی مغروری که به دلیل دوئل و قتل به خاطر زنی که فکر می کرد اون هم عاشقشه به نیوزیلند تبعید می شه. این حضرت والا از همه فراریه و به هیچ زنی اجازه نمی ده بهش نزدیک شه و قلبش رو فتح کنه. تا این که یه روز دخترک موسرخ زیبای آشوبگری جلوی در خونه اش پیدا می شه که ادعا می کنه همسرشه! اما با وجود مقاومت و سرسختی نیک، بالاخره سامر وروجکمون موفق می شه به قلب اشراف زاده ی مغرورمون راه پیدا کنه و اون رو تسلیم عشقش کنه. فقط ماجرا اینه که دختر زیباروی داستان هم به دلیلی از لندن به نیوزیلند فرار کرده و به نیک نمی گه و از اونجایی که با دیدن این مرد جذاب و مغرور عاشقش می شه، پای رفتن نداره… این عاشقانه ها ادامه داره تا یه روز صبح با پیدا شدن یه زن جلوی در خونه ی نیکلاس همه ی عشق و عاشقی به هم می ریزه و …
قسمتی از متن رمان کابوس
او… وم… .چیزی زیادی نیست. ولی خوب همه اش تقصیر خودشه. اینجا همه خونه اشون رو با کمک دوستانشون می سازن و … مشکل جناب سابرا اینه که هیچ دوستی نداره! به همین دلیل خونه اش هنوز اینجوریه. به نرمی بازوی سامر را در دست گرفت و او را به سمت ایوان ورودی خانه هل داد. ببخشبد خانم سابرا، ولی امروز اصلاً حال و حوصله ی بحث و درگیری با اون رو ندارم. باید خودتون رو به تنهایی معرفی کنید. الان من چی کار کنم؟ متفکرانه نگاهی عاقل اندر سفیهه به او انداخت. فکر کنم الان باید دیگه در بزنی.به سمت درشکه اش برگشت و افسار اسبش را در دستش گرفت.
در حالی که گویی با خود در جنگ است، نگاهی عجیب به دخترک انداخت. این جاده ی جلوی خونه رو می بینی؟ دقیقا پنچ مایل پایین تر بیای، خونه ی من اونجاست
و درش همیشه به روت بازه . روی گاری پرید و حرکت کرد…اوه…ه. اگر تا به حال در زندگی اش از حال نرفته، ولی در این لحظه مطمئن بود که به آن نزدیک است. اینجا خانه ی او بود؟! دوباره نگاهی به نمای بیرونی خانه انداخت.آثاری از طوفان های گذشته، روی سقف آن به
خوبی دیده می شد و پنجره ها به جای پرده، به وسیله ی پارچه های سوراخ شده و مندرس پوشانده شده بودند. نفس عمیقی کشید و با دعایی زیر لب دستش را به سمت در دراز کرد . صدای کشیده شدن کفش هایی روی زمین، از پشت در به گوشش رسید و در با صدای بلندی به سمت داخل کشیده شد.