رمان برده کوچک من pdf دریا

دانلود رمان برده کوچک من از نویسنده دریا با لینک مستقیم
رمان برده کوچک من اندروید ، پی دی اف، آیفون نسخه کامل + بیوگرافی و عکس نویسنده رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، غمگین، بزرگسال
تعداد صفحات : 265
خلاصه رمان: دختر۱۴ساله کوچکی به اسم آوا که برای تامین پول دارو های مادرش به بازار هنر های دستی خود را میفروشد تا اینکه یک روز توسط مردی به نام سهیل دزدیده میشود و چندین بار به او دست درازی میشود ولی آوا… و در این راه اتفاق های عجیبی برای آوا پیش می آید که ….
قسمتی از متن رمان برده کوچک من
به خودم تو آینه نگاهی میندازم و در اتاقو باز میکنم و سمت آرش و مینا میرم با این حالی که داشتم حوصله ی یه آدم هم نداشتم اما فقط برای اینکه مینا ناراحت نشه مجبور بودم آرش بادیدنم ازجاش پامیشه سلامی بهش میکنم و پیش مینا میشینم با اون چشمای آبیشو موهای طلایش وبا اون پوست سفیدش میتونم بگم پسر جذابی بود بادیدنش یاد سهیل می افتادم واشک تو چشمام جمع میشد.
سریع با دستام اشکامو پاک میکنم که آرش نبینه نمیدونم چرا دردم ازچند ساعت پیش خیلی بیشتر بود و خیلی داشت اذیتم میکرد و مجبور بودم بشینم ولی خیلی ضایع بود آرش روبه من میکنه ومیگه: آواخانوم چندسالته؟ نمی تونستم حرف بزنم اگرم دهن وامیکردم از گریه مجبور بودم مثل لکنتی ها حرف بزنم براهمین چیزی نگفتمو سرمو انداختم پایین. مینا بادیدنم خودشو بهم نزدیک کرد و گفت: آواخوبی فقط دستشو محکم گرفتمو چنگ زدم همیشه وقتی بغض داشتم فقط باید چیزی رو چنگ میزدم تا آروم بشم.
جیغ زدمو شروع کردم به گریه کردن مینا منو کنارش کشید و بادستاش داشت منو باد میزد متعجب رو بهم کردو آروم لب زد: آوااا خوبی عزیزم چی شد یهو چاره ای نداشتم که نگم چون جونی نداشتم و هرلحظه حالم بدتر میشد با بیجونی به مینا گفتم:د..رد دا..رم عزیزم چرا مگه چیشده؟ نمیخواستم بگم چرا ولی مجبوربودمو گفتم: آوادرست حرف بزن عزیزم نمیفهمم چی میگی می..نا د…رد دارم مینا بدون توجه ای به آرش لباسامو در میاره منه بیحال که حتی جون حرف زدن نداشتم نمی تونستم مقاومت کنم