رمان نبض عاشقی pdf الناز محمدی

دانلود رمان نبض عاشقی از نویسنده الناز محمدی با لینک مستقیم
رمان نبض عاشقی اندروید ، پی دی اف، آیفون نسخه کامل + بیوگرافی و عکس نویسنده رایگان
موضوع رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : 677
خلاصه رمان: مدتها بود که با گذر هر ساعت و دقیقه، غم تازهتری را میشناخت. زخم دوری از او؛ روز به روز کاریتر میشد اما مرهمی نداشت. گذر این روزمرگیها خیلی نفسگیر شده بود. روزها عذابآورتر از قبل سپری میکرد اما چارهای جز کور شدن و ندیدن نداشت. دست روی سینه گذاشت. قلبش میتپید.هنوز برای او میتپید. خاطرهای دور در ذهنش پر رنگ شد. چشمهایش رابست. خاطرهها جان گرفت…
قسمتی از متن رمان نبض عاشقی
تو این وضع فقط زن دادن پارسا رو کم داریم . مهسا با دیدن پدر ومادر و چهره ی گرفته شان ؛ دلواپس شد . به قدم هایش سرعت بخشید . با سلام کوتاهی بـه مـادر نزدیک شد و نگران پرسید : – چرا گریه میکنی مامان . چی شده ؟ گریه به مادرش اجازه نمی داد راحت حرف بزند . مهسا به پدر نگاه کرد که سعی داشت همسرش را آرام کند . – بابـا توروخدا بگین چی شده ؟ دارم از نگرانی سکته میکنم . – امروز با پزشک مهرسا حرف زدم .
متاسفانه آسیبی که به سرش وارد شده ؛ حافظه و ذهنشو خیلی تحت الشعاع قرار داده . هیچ تضمینی برای برگشت حافظه اش نیست . گویا آب سرد بر پیکر زن جوان ریختند . وا رفت . گریه ی مادرش شدیدتر شد . مهسا دست های مادر را فشرد بلکه بتواند آرامش کند اما حال خودش هم دست کمی از او نداشـت . آقای یاسمی کلافه به صورتش دست کشید و باربد با ناراحتی گفت : – این پیشامد برای همه ی ضربه هایی که به سر می خوره طبیعیه . دکترم که گفته بود قضیه جدی نیست !
هنوزم همین حرفو میزنن اما با عکس العملای مهرسا مدت زمانی که بیهوش بوده ؛ احتمال دادن مـدت ایـن مشـكل طولانی تریشه … یا حتی هـیـچ وقـت یـادش نیـاد چـه گذشته ای داشته و مهسا دیگر نتوانست اشک هایش را کنترل کنـد . مـادر با بی قراری گفت :