رمان وسواس pdf فاطمه اشکو

دانلود رمان وسواس از نویسنده فاطمه اشکو با لینک مستقیم
رمان وسواس اندروید ، پی دی اف، آیفون نسخه کامل + بیوگرافی و عکس نویسنده رایگان
موضوع رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : 617
خلاصه رمان: سوزان نگاهش را با اعتمادبهنفس مختص به خودش از برنا گرفت و به ترلان قرض داد. دختری که پوستی سفید، مو و ابرویی نارنجی رنگ و چشمهایی رنگی داشت. فک زاویهدارش درست در دیدرس نگاه سوزان قرار گرفت. سوزان: واقعا؟! چه خوب که بالاخره تصمیم گرفتی باهم آشنامون کنی شریک!
قسمتی از متن رمان وسواس
با به یاد آوردن مادرش، لبخندی از سر دلتنگی به لب هایش چسباند و آه کشید . آب دهان قورت داد و پشم های دنی را با دست صاؾ کرد . چه خوب که آن را داشت . نفس عمیقی کشید و روبندی که مادرش دل لامصب من رو ببین . هنوز نیومده دلم براش تنگ شده . به او داده بود را کامال روی صورتش کشید . نباید ریسک می کرد، او نباید شناخته می شد . دنی را در چمدان گذاشت و زیپ چمدان را تا نیمه باز گذاشت تا نفس های عزیزش نگیرد .
با وجود گذشتن ساعت از وقت نیمه شب، ترمینال شلوغ و پر از رفت و آمد بود . منتظر به ساعتش می نگریست که عقربه های دونده بالاخره روی ساعت 1 ایست کردند .
از سر جایش بلند شد و آهسته به باجه ای که اسم آن روی بلیطش نوشته شده بود، مراجعه کرد . زنی پشت سیستم نشسته بود و مشغول تایپ و پرینت چیزی بود که سلین گفت: ببخشید خانوم …زن سرش را بالا آورد و چشم های خسته اش را به سلین دوخت:بله! من مسافر استان بوشهرم . میتونم بپرسم اتوبوسش کی راه می افته ؟
زن نگاهی به ساعت های توی سیستم انداخت و جواب داد:
اولین اتوبوس نارنجی رنگ که جلوش نوشته وی آی پی رو سوار شو . تا نیم ساعت دیگه راه می افته . اگر وسایل و چمدانی داری بده شاگرد راننده تا بزاره توی صندوق! طبق راهنمایی های زن پیش رفت و به اتوبوس رسید . بی آنکه راننده یا شاگرد آن را از وجود سگش با خبر کند، دنی را دور پتویی پیچیده و در کیفش گذاشت . قرصی که به او خورانده بودند تا چند ساعت دیگر بی اثر می شد و او به هوش می آمد، برای همین قرصی دیگر با دوزی بالا از چمدان بزرگش برداشت تا دچار مشکل نشود