رمان نارگون pdf بهاره شریفی

دانلود رمان نارگون از نویسنده بهاره شریفی با لینک مستقیم
رمان نارگون اندروید ، پی دی اف، آیفون نسخه کامل + بیوگرافی و عکس نویسنده رایگان
موضوع رمان : عاشقانه
تعداد صفحات :960
خلاصه رمان: رمان ویژه امروز روایت زندگی نارگون، دختری جوان و تنها که در جریان ناملایمتی های زندگی در پیله ی سنگی خودساخته اش، فرو رفته و در میان بی عدالتی ها و ناامنی های جامعه، روزگار می گذراند ، بازیچه ی بازی های عجیب و غریب دنیا که حال و گذشته ی مبهمش را بهم گره و آینده اش را رقم می زند …
قسمتی از متن رمان نارگون
ستایش که چادرش را سرسری روی شانه اش انداخت بود و دوباره به آشپزخانه برگشته بود با تمسخر گفت: نوه جونت که خیلی خواهان داره! نرگس خانم با ناامیدی او را نگاه کرد و گفت: من که حرفی ندارم. به حاجی بگو که این همه مته به خشاش می ذاره. ستایش صندلی را کنار کشید و رویش نشست و شیشه ترشی را مقابلش گذاشت و همانطور که کاسه های کوچک را پر می کرد گفت:نجمه خانم هر بار منو می بینه التماس دعا داره! و یک وری خندید.
نرگس خانم صندلی دیگری بیرون کشید و رویش نشست و با وجود اینکه کسی آنجا نبود صدایش را پایین آورد و گفت: راست می گی؟ چی بهش گفتی؟ ستایش شانه ای بالا انداخت و گفت: هیچی گفتم حاجی خیلی رو سوگند حساسه می گه امانته نمی تونه بدتش دست هر کسی!نرگس خانم با این حرف راست نشست و چهره اش را در هم کشید و با لحن دلخوری گفت: والا منم میگم امانته . پسرم که خودش از دنیا چیزی ندید . . . و بغض کرد . ستایش نگاهش کرد و آه کشید. نرگس خانم مکثی کرد و اشکش را با گوشه روسری گرفت و گفت:
من از حاجی دلخورم. سوگند نوه منم هست. میوه دلمه. خدایی از محمد دیگه کی بهتر! پسره همه چیز تموم. نماز خون! مردم دار! ستایش از جا بلند شد و گفت: