رمان ماتیسا pdf حلما سادات

دانلود رمان ماتیسا از نویسنده حلما سادات با لینک مستقیم
رمان ماتیسا اندروید ، پی دی اف، آیفون نسخه کامل + بیوگرافی و عکس نویسنده رایگان
موضوع رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : 723
خلاصه رمان: ماتیسا دختر نازپرورده عمارت سماواتیها دل در گرو پسرعمویی دارد که دلش را به تاراج برده، هر دو شیفته و واله یکدیگرند. اما همیشه آنچه که باید بشود، نمیشود. خورشید به زندگیاش میتابد ولی تابشش او را میسوزاند. ماتیسا را دستی به سایه میبرد و ناجیاش می شود.
قسمتی از متن رمان ماتیسا
نوک بینی ام را میکشد و یکی از گیلاس های روی میز را برمیدارد. بیخیال تر،آن را درون دهانش جای میدهد و درست مقابل من مینشیند. خسته ای؟ برو بخواب جون دلم! من خودم نوکرتم، چای درست میکنم. برو قربون این چشمهای ترسیدهت برم. صدای خنده بی محابایش، باز استرس را به جانم سوزنمیزند. انگشت اشاره ام را روی بینی ام میگذارم و آرام لب میزنم: عه ارسالن بسه! هیس یواشتر، الان یکی بیاد تو، نمیگه شما دوتا چرا جیک تو جیک نشستین؟
بعد چه جوابی میدی؟ چشم ریز کردهو نمایشی اخم میکند. چرا باید تعجب کنن؟ ناسلامتی دختر عمو و پسر عموییم. بعدم سوای نسبت، یه بزرگی که دمش گرم خیلی بامرام بوده، فرموده: عقد پسرعمو و دختر عمو رو تو آسمون ها بستن.” نشنیدی جونم؟ حرفی میمونه؟ لبخندم پر رو تَرش میکند. عا! این شد.بخند! تو هم که خوشت اومده بلا نگرفته. اینبار منم که بلندتر میخندم. وای از دست تو روانی! من که از خدامه ولی… موضع اش تغییر میکند و کاملا جدی میشود. ولی واماواگر نداره. ماتیسا تو جونم بخوای بهت میدم بذار کارم اوکی بشه بعد.
کارش اوکی بود ولی انسجام نداشت. میخواهد آنچنان محکم نگهش دارد که با هیچ باد یا طوفانی، زندگیاش دچار ویرانی نشود. دستانم را روی میز با آرامش میگیرد همان آرامش را در کلامش هم می ریزد.