رمان دانشجوی دلبر من pdf محدثه

دانلود رمان دانشجوی دلبر من از نویسنده محدثه با لینک مستقیم
رمان دانشجوی دلبر من اندروید ، پی دی اف، آیفون نسخه کامل + بیوگرافی و عکس نویسنده رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، کلکلی، همخونه ای
تعداد صفحات : 1500
خلاصه رمان: یعنی من این حسام و ببینم موهای بورشو دونه دونه میکنم…اصلا نزاشت ک یه دیقه هم استراحت کنیم. بالاخره کلاس تموم شد و دخترای بی جنبه کلاسمون دور حسام جمع شدن. اصلا به من چه…با هر کی ک دلش می خواد باشه از کلاس بیرون زدیم…باید دلیل اینکه چرا اومده این دانشگاه و ازش بپرسم…شک ندارم ک این بخاطر حرص دادن من اومده. رو یکی از صندلی ها نشستم ک حلما گفت…
قسمتی از متن رمان دانشجوی دلبر من
جلو اومد و کامل روبروم وایساد. سرم و بلند کردم و به چشای عسلیش نگا کردم. چشاش می خندید.با این کارش انگار بهم برق 200 ولتی وصل کردن. حسام: ایسمک کوچولو انقد حرص نخور تازه اولای کاریم. دستش و پس زدم و سمت در رفتم و از اتاق بیرون زدم.نفس عمیقی کشیدم. من چم شد یهو… هوففففی”کشیدم… باید کلاسم و عوض کنم. من یه ساعت هم نمی تونم با اون بمونم. سمت مدیریت رفتم.
پشت در اتاق اقای رحمانی وایسادم و در زدم. اقای رحمانی: بفرمایید تو دستم و رو دستگیره در گزاشتم و در و باز کردم و وارد اتاق شدم. بهش سلام دادم ک جوابم و با خوشرویی داد. اقای رحمانی:کاری داشتید؟ من:بله من می خوام کلاسم و عوض کنم. اقای رحمانی:می خواین کلاستون و با اقای ستوده بندازید. من می خوام از حسام فرار کنم این میگع می خوای کلاستو با اقای ستوده بندازی. من:ن من می خوام کلاسی باشم ک اقای ستوده استادش نباشه. اقای رحمانی: متاسفانه همه ی کلاسا حداقل یه درسشون با اقای ستودس.