رمان بازنده ها نمیخندند pdf اکرم حسین زاده

دانلود رمان بازنده ها نمیخندند از نویسنده اکرم حسین زاده با لینک مستقیم
رمان بازنده ها نمیخندند اندروید ، پی دی اف، آیفون نسخه کامل + بیوگرافی و عکس نویسنده رایگان
موضوع رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : 2998
خلاصه رمان: عشق کامران ۱۹ ساله به سلوای ۱۵ ساله و آغاز ماجرا خواستگاری و پس زدن شدن کامران از طرف سلوا اون میبره به ۹ سال بعد بابا لنگ دراز مهربون داستان بعد ۹ سال از تهران به تبریز برمیگرده که عشق زیر خاکسترش و باز شعله ور کنه سلوای که خود دل به همبازی دوران کودکی خود بسته و با حادثه ای که برای امید اتفاق میوفته زندگی سلوا به کل دچار تغییر میشه
قسمتی از متن رمان بازنده ها نمیخندند
سلوا این یکی دو ماهی که همه اش بهم گفتی نه دارم دیوونه میشم میفهمی؟ یعنی برای یه لحظه هم تصور نمیکردم بهم جواب منفی بدی… در حالی که سرش را تکانی میداد، انگشتانش میان موها قفل شد: فکر میکردم به کل درخواستم فرمالیته است که نیاز هم به گفتن نیست، هم تو میدونی آخر این رابطه ی دوستانه ما چیه و هم من! تری پشت چشمم مردمک هایم را به بازی گرفت و خوب میدانستم او میان تیله های مشکی من در حال
لرزش است، اویی که در کودکی همراه هم کودک بودیم و نوجوان که شدیم باز همراه هم و الان که بیست و سه سالگی را تاتی میکردم، مرد جوان بیست و پنج ساله ی روبرویم همه جوره برایم قابل قبول و دوست داشتنی بود. مردی که این چند مدت متعجب حیران و گاه عصبانی بارها مرا به خاطر جوابی که برایش غیر قابل باور بود سین جیم میکرد. لحنش رنگ توبیخ هم گرفت:
سلوا یه قطره از اون اشکت بریزه… و من مثل همیشه با پررویی حرفش را قطع کردم: هان هان، چیکار میکنی؟
دستش را روی صورتش کشید و تبسم باز لبش را حالت داد: بدبختی اینجاست دستمم پیشت روئه آخه! و با خنده به دیوار تکیه داد: وقتی خانوم سوسکه از آقا موشه میپرسه وقتی عصبانی بشی باهام چیکار میکنی میدونی دیگه چی جوابش رو میده؟ خنده بر لبم برگشت زد و آن نم پشت پلکها پرید، هر دو قصه های عمه را از بر بودیم: