رمان استخوان هایی که تو را دوست داشتند pdf شهرزاد شیرانی

دانلود رمان استخوان هایی که تو را دوست داشتند از نویسنده شهرزاد شیرانی با لینک مستقیم

رمان استخوان هایی که تو را دوست داشتند اندروید ، پی دی اف، آیفون نسخه کامل + بیوگرافی و عکس نویسنده رایگان

موضوع رمان : عاشقانه، پلیسی

تعداد صفحات : 1577

خلاصه رمان: لیلیا ناخواسته طی اتفاقی وارد ماجرایی که میشود که برگشتن از آن ، زمانی میسر میشود که دیگر نمیتواند ! شاید برای ترس… شاید برای خانواده… و شاید برای عشق!

قسمتی از متن رمان استخوان هایی که تو را دوست داشتند 

با حس سردرد شدیدی نیم خیز شدم و دستم را به سرم گرفتم. رویا دوباره با صدایی که سعی در آرام بودنش داشت گفت: اتفاقی افتاده ؟ با کامران چیزیت شده ؟ تازه یاد کامران افتادم و بهم زدنمان و یاد حسام ! چشم هایم گشاد شد و صاف نشستم.رویا با تعجب گفت : پاشو قیافه ات رو درست کن الان مامان میاد بخدا پدرمونو در میاره.پاشو … پات چی شده ؟

به خون خشک شده روی جوراب شلواری رنگ پایم نگاه کردم و گفتم : بدون کفش اومدم پام برید . رویا سری تکان داد و گفت: باشه پاشو. بلند شدم و پیراهنم را سریع از تن بیرون کشیدم ، لباس راحتی پوشیدم و با پنبه و آرایش پاک کن به جان زیر چشم هایم افتادم … فقط دعا میکردم خونی روی پله ها نمانده باشد. نگاهم به رویا افتاد که عجیب نگاه میکرد و گفتم: چیه ؟با کامران بهم زدی نه ؟

سر تکان دادم.عصبی پرسید : اذیتت کرده ؟ بی حوصله گفتم: نه بابا دیسیپلین اون به اینکارا میخوره اخه ؟ کنج کاو پرسید: پس چته تو اخه ؟ یجوری هستی. کلافه پنبه را درون سطل پرتاب کردم و گفتم : ول کن توام .اعصابم خرده.اه. بی صدا در را باز کردم ، ساعت هشت صبح بود و من فقط دو ساعت خوابیده بودم.خودم را به سرویس رساندم و صورتم را