رمان رخ زبرجد pdf سیلوا

دانلود رمان رخ زبرجد از نویسنده سیلوا با لینک مستقیم
رمان رخ زبرجد اندروید ، پی دی اف، آیفون نسخه کامل + بیوگرافی و عکس نویسنده رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، هیجانی، معمایی، انتقامی
تعداد صفحات : 1556
خلاصه رمان: همه چیز سیاهی استبه جایی رسیدهای که نه جلوی پایت را نه پیش رویت را نه پشت سرت را و نه خودت را میبینی هنگامی که من ماندهام و یک کولهبار درد و تنهایی! و اینجاست که او میآید مردی از تبار گریگور با گذشتهای تاریک، مبهم و خونین که پس از دوازده سال گمنامی و زندگی در سایهها، نیرومندتر از همیشه برگشته…
تنها یک نفر است که میتواند قدرت را به دست بگیرد روابطی مبهم و فراتر از حد تصور قتلهایی بدون قاتل دخترانی زنده به گور شده جنینهای به دنیا نیامده و عشقی که بین دو وارث قدرتمند شکل میگیرد نباید به ثمر بنشیند دختری بدون حامی به حکم آب و مردی با چشمانی زبرجدی و قلبی پر از کینه به حکم آتشی سوزان..
قسمتی از متن رمان رخ زبرجد
باید بخورم و اگر از آن بماند، آن را در یقه ی لباسم
خالی خواهد کرد. بهتر است یادم نرود که در این زمینه، پیشینه ی درخشانی هم دارد. روبه رویم مینشیند و از تلما میپرسد و من با دهان پر پاسخ میدهم: رفتن ماه عسل. چشمانش گشاد میشوند و میپرسد: پس تو کجا
بودی؟ کی رفتن؟ کجا رفتن؟ کی میان؟ دیروز باهاش صحبت کردم چیزی نگفت چرا؟ این چه وضع غذا خوردنه؟ چرا عجله داری؟
قاشق را روی میز میگذارم و در حالیکه برمیخیزم، به سختی میگویم: »خودش اومد… میگه بهت….به ظرف اشاره میکنم و میگویم: »میگی بریزنش تو یه ظرف که ببرمش؟ سوی در اصلی که میروم، یکی از شریک های آقاجون را که از پله ها بالا میآید، میبینم. به همان سرعت، راهم را جابه جا میکنم و میروم سوی آشپزخانه و حیاط خلوت. ترمه وارد سالن اصلی میشود و من در پشتی را باز میکنم، ساختمان را دور میزنم و وارد پارکینگ میشوم. ظرف یکبار مصرف را در سبد موتور میگذارم و سوار میشوم.
سرم را بالا می آورم و از بخت بدم، در همان حال میمانم؛ چون فالشر دوربین تیرداد، دقیقا مرا هدف قرار میدهد. جیغ میکشم و تیرداد میخندد؛ اما قبل از اینکه پیاده شوم، متوجه مردی میشوم که پیدا است در حال سخن گفتن بوده…