رمان آدمای شهر حسود pdf ماهور ابوالفتحی

دانلود رمان آدمای شهر حسود از نویسنده ماهور ابوالفتحی با لینک مستقیم
رمان آدمای شهر حسود اندروید ، پی دی اف، آیفون نسخه کامل + بیوگرافی و عکس نویسنده رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، هیجانی
تعداد صفحات : 762
خلاصه رمان: یه دخترِ یتیم هیجده ساله که با خالهاش زندگی میکرد، شد عروسِ حاج احمد سیف، مردی که یه دنیا سرش قسم میخوردن ولی رضا این دختر رو نمی خواست! چون زنش تازه مرده بود؛ چون یه بچهی یه ماهه رو دستش مونده بود ولی بهش احتیاج داشت و کمکش کرد و کم کم این دختر شد همه چیز پسر حاجیمون…
قسمتی از متن رمان آدمای شهر حسود
نمیدونم چرا ولی شاید چون محیط خونشون امنه نه؟ این آرامش حاج خانوم با اون لبخندِ پررنگش میگن اینجا جاي بدی نیست و حتی اگه بد باشه از خونه ی خاله بدتر نیست. که دلم میخواد ،بخوابم قدر همه شبایی که بیدار بودم نگامو دادم به در اتاق و ترسیدم چون خاله میترسید مدام می گفت با مرتضی تنها نباش مواظب مرتضی باش، مرتضی اومد مرتضی رفت من همراه زنی که فقط دو ساعته دیدمش روی کاناپه ای نشستم که نه مدرنه نه قدیمی فقط این ویژگیش به چشم آد که سفیده، که تمیزه که آرومم میکنه.
حاج خانم به آلبوم گذاشته جلوم که حوصله ام سر نره و خب نمیره .انگار خودش مدام در حال رفت و آمده میگه میخواد واسه ناهار سنگ تموم بذاره چون من اومدم عروس گلش! عجیب نیست؟ از آسمون فرشته گذاشته خدا تو زندگي من؟! میگه ” الان نه شما مهمون منی امروز. لبخند میزنه حس آدم بودن بهم دست داده بعد چند سال بعد… فکر میکنم از اولین روز زندگیم کسی بهم احترام نگذاشته و این اولین ،باره خب طبیعیه که خوشم بیاد….می پرسم حاج خانوم من میتونم بخوابم؟
گیج نگام میکنه میگه: آره مادر، بیا راهنماییت کنم. من خجالت زده لبخند میزنم و میگم