رمان زیبارویان بی حریف pdf زلیخا

دانلود رمان زیبارویان بی حریف از نویسنده زلیخا با لینک مستقیم

رمان زیبارویان بی حریف اندروید ، پی دی اف، آیفون نسخه کامل + بیوگرافی و عکس نویسنده رایگان

موضوع رمان : عاشقانه، اجتماعی

تعداد صفحات : 437

خلاصه رمان: مردی از جنس غرور علیه زن باهوش و قدرتی سرشار در قرعه ای انتخاب می شود که از قضا دختری زیبارو و جسور نیز برای اثبات قدرت و توانایی یک زن در این قرعه انتخاب می شود و این قرعه، قرعه ای است که زندگی و آینده اشان را به گونه ای دیگر رقم می زند… قرعه ای که شاید سرنوشت اشان را تغییر دهد… ماجراهایی خطرناک و ریسک آور که حتی می تواند جانشان را به خطر بندازد… ولی آیا این دو نفر موفق می شودند؟

قسمتی از متن رمان زیبارویان بی حریف 

حقشون بود! … هر دوشون همین جوری هاج و واج مونده بودن که چی بگن ! سوار ماشین شدم … پنجره ماشین بسته بود … صدای ضبط رو زیاد کردم و سرمو به صندلی ماشین تکیه دادم و با خودم گفتم که منو یه جایی دیدی که چهره من برات آشناست! خر خودتی داداش من از اوناش نیستم ! من که می دونم تو یه ساعته تو رستوران زوم کرده بودی به ریخت ما ، سوسن ندونه من که میدونم چه مرگت بود ! فکر کردی با به
جفت چشم مشنگ رامت میشم ! هه ….

سوسن سوار ماشین شد و با سرعت حرکت کرد با خون سردی تموم در حالی که نگاهم به روبرو بود گفتم اختلاط هاتون چی چی واسه همدیگه بلغور میکردین که انقدر طول کشید ؟! که دوست من کمی اعصاب نداره ! یعنی
شد ؟ تموم سوسن خفه ات هم کنم کمته . می مردی مثل آدم جوابشو میدادی؟ چرا انقدر خشنی تو … بیچاره گرخید … خب میگفتی من شما رو به جا نمیارم و هه منم که پیه ام و زودبارو ! … تو اگه نمی دونی اینو بدون یارو به ساعته تو رستوران زوم کرده بود به ما…

ما که نه به من داشت واسه خودش تو آسمونا سیر میکرد که یه لقمه چرب و نرم گیر آوردم ! زهی خیال باطل
واقعا” ؟ … پس چرا من ندیدمشون ؟ چون تو پشتت به اونها بود! حالا چی میگفت بهت؟ هیچی ، میگفت خیلی چهره اتون برام آشناست خودش هم نمی دونست تو رو کجا دیده! ولی خدایی … پروا دیدی یارو چقدر خفن بود ، جذاب ، خوشتیپ ، وای چشاشوووو … آدمو یاد دریا می اندازه … الکی با این رفتار گندت پروندیش … شاید نیتش خیر بود !