رمان مال خود من باش pdf سحر درفشان

دانلود رمان مال خود من باش از نویسنده سحر درفشان با لینک مستقیم

رمان مال خود من باش اندروید ، پی دی اف، آیفون نسخه کامل + بیوگرافی و عکس نویسنده رایگان

موضوع رمان : عاشقانه

تعداد صفحات : 264

خلاصه رمان: من مجنونم..مجنون ناخدای قلبم.. لیلی عزیز تر از جانم.. کسی که قلبم را به تصرف خود درآورده .. کسی که مرا با آن چشمان سیاهش دیوانه کرده..آری تو را میگویم ..تو را که هر بار با دیدن دو گوی زیبا و دل نشینت که نمیدانم چه سـِحری در خود پنهان کرده است، مرا مسخ و دگرگون میکند..نمیدانم!..اما این را خـــوب میدانم که نه تنها آن دو چشمان قشنگ بلکه من قلبی عاشق را میخواهم که فقط ازان خودم باشد….خود خودم!

قسمتی از متن رمان مال خود من باش 

ساعت 3:30 بعد از ظهر بود. روتختم دراز کشیده بودم و از بیکاری پشه های اتاقم رو می شمردم که صدای پیامک گوشیم بلند شد. هجوم آوردم طرف موبایلم که دیدم پیام از خواهرم سپیده اومده… نوشته بود مبارکه خواهر کوچیکه با تعجب نوشتم چیو مبارکه؟!!! اموجی چشمک میزنه برام فرستاد و نوشت الان مامان میاد بهت میگه….
شاخکام فعال شدن یعنی مامان چی میخواست بهم بگه؟ ربع ساعت گذشت…. از کنجکاوی داشتم میمردم که دیدم نخیر انگاری مامان قصد اومدن نداره

باید خودم دست به کار میشدم از رو تخت بلند شدم که در اتاقم به صدا دراومد منم فوراً نشستم رو صندلی. لپتابم که روی میز بود روشن کردم و خودمو زدم به کوچه علی چپ… سحری میتونم بیام داخل ؟ مامانم بود.
بله مامان بفرمائید مامان رو تخت نشست و هیچی نمی گفت و فقط زل زده بود تو چشمام…. باخنده گفتم: چیشده مامانم چرا اینجوری نگاهم میکنین؟ با صدای من به خودش اومدو به من من افتاد… دست و پاشو گم کرده بود. بعد بدون هیچ مقدمه ای گفت خواستگار برات اومده

حدسش رو زده بودم اما نمیدونم چرا این استرس لعنتی به جونم افتاد اما به روی خودم نیاوردم و با خونسردی کامل گفتم خب شما که میدونین نظر من چیه آره میدونم عزیزم بابات بهشون گفته تو قصد ازدواج نداری اما خانواده پسره خیلی اصرار و خواهش کردن که همدیگر رو .ببینین. میگن اگه بعد از جلسه آشنایی بازم دخترتون جوابش منفیه دیگه ما با کمال میل میپذیریم برای همین
چشماشو ازم دزدید و یه نفس عمیق کشید