رمان دلدار pdf اکرم حسین زاده

دانلود رمان دلدار از نویسنده اکرم حسین زاده با لینک مستقیم
رمان دلدار اندروید ، پی دی اف، آیفون نسخه کامل + بیوگرافی و عکس نویسنده رایگان
موضوع رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : 1295
خلاصه رمان: بر بلندایی ایستاده و بر شکوه زمین مینگریست، عالی برای توصیفش کلمه ای ناچیز بود. دشت سبز و با طراوت زیر پایش با آن درختان درهم پیچیده و تو در تو و وحشی و بکر، چیزی بالاتر از محشر بود. نسیم ملایم و خنکی که می وزید، عجیب کل حسهای طبیعت گرایانه اش را بیدار می نمود. اینجا بهشت بود، بهشتی که سال ها آرزوی زندگی در آن را داشت. اسب سری به چموشی تکان داد و شیهه ای کشید. لبخندی زد، هر چند اسب سواری بلد نبود ولی خوب می دانست، اسب حیوان نجیبی است!
قسمتی از متن رمان دلدار
بگیرش، عیبی نداره، هر چی باشه با سارا دعوا کرده و با این حرف پول را داخل مشت کریم آقا گذاشته و به سمت صندلی خود برگشت در حالیکه : می نشست گفت تیرداد با هم دوست باشید نه دشمن، اهالی یه روستا همشون باید پشت هم باشن تیرداد با شرمندگی سرش را پایین انداخت. در مقابل سارا دو طرفه باخته بود باید می رفت و قوی تر …می شد، بعد پدر و پسر هنوز از آنها زیاد دور نشده بودند که صدای سارا به گوش رسید پنجره اتاقش را که در : طبقه بالا قرار داشت باز کرده و داشت داد می زد آقا سجاد اسب منو آماده کن اومدم…
و هنوز دقیقه ای نگذشته بود که پایین رسید، بلوزش را عوض کرده بود سجاد اسبش را جلوتر آورد و او به سرعت روی آن پرید و همراه اسب به پرواز آمد در یکی دو ساعتی که برای استراحت به طبقه بالای عمارت آمده بودند اصلا نتوانست چشم روی هم بگذارد. فکرش را پیشنهاد فرامرزخان مشغول کرده بود. برایش عجیب و در عین حال غیر قابل قبول می رسید تازه دخترک هم یک آدم معمولی نبود شرارت از وجناتش میریخت ممکن بود روزی برایش دردسر شود؟