رمان هوو pdf بهاره موسوی

دانلود رمان هوو از نویسنده بهاره موسوی با لینک مستقیم
رمان هوو اندروید ، پی دی اف، آیفون نسخه کامل + بیوگرافی و عکس نویسنده رایگان
موضوع رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : 647
خلاصه رمان: سامر تقوی دکتر مغزو اعصابه که با دختر عموش سمیره ازدواج کرده و بچه دار نمیشن سامر مریم ک یکی از مراجعینشه رو بدونه اینکه ب سمیره بگه رحمشو اجاره میکنه برا بچه داار شدن
قسمتی از متن رمان هوو
به محض ورود به عمارت با صدای بلند عامر برادر بزرگ ترم شکه سر بلند کردم که دیدم دارد سر برادر کوچکم سامی فریاد میزند و میگوید : خسته ام کردی دیگه چقدر باید روی گند کاری هات رو سرپوش بذارم شیخ چرا فکری به حال این بچه نمیکنی به والله که من دیگه خسته شدم از دست کاراش اصلا نمیخواد بفهمه که زیر ذربین هستیم و هرکار این آقا تاثیر مستقیم روی موقعیت ما داره با قدمهایی محکم به سمت عامر رفتم و اروم گفتم آقا مگه تو قلبت مریض نیست چته اینقدر داد میزنی فشارت میره بالاها….
عامر که این حرف من باعث فورانش شد با صدای بلند :گفت چمه بنظرت چمه بهم زنگ میزنن بیا برادرت و از جشن فلان از تو کنار فلان دختر جمع کن خوب من چی بگم چقدر باید باعث سرافکندگی من بشه نه تنها من خود پدر چی والله بخدا که اگر ما بودیم شیخ به تیر حروم مون میکرد فکرکنم حیفش میاد تیر هم خرج این تحفه بکنه. این را گفت و خودش را بروی مبل انداخت که زن برادرم به بالای سرش رفت ولیوان آب را به دستش داد.
از آن طرف فرانک گریان چمدون به دست به طرف شیخ رفت و بعد از بوسیدن دستش آروم چیزی را بهش گفت که شیخ سرش را تکان داد و دستش را کشید و روی عصایش گذاشت. بادیدن فرانک همگی به شدت بهم ریختیم حتی عامر که با دیدن فرانک باصدای بلند گفت :
بیا این و بذارم کجای دلم اینم از زن و زندگیش ای خاک
بر سرت با این حرف عامر سامی به شدت از کنار ما گذشت به طوریکه سمیره با دودست محافظی برای شکمش درست کرد که مبادا به شکمش آسیبی برسد که باعث شد چشمانم گرد شوند و چیزی در ذهنم زنگ بخورد