رمان دارک pdf زهره ابراهیمی

دانلود رمان دارک از نویسنده زهره ابراهیمی با لینک مستقیم
رمان دارک اندروید ، پی دی اف، آیفون نسخه کامل + بیوگرافی و عکس نویسنده رایگان
موضوع رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : 1339
خلاصه رمان: اسفندماه هزار و سیصد و نود و هفت تهران ساعت شش قرار بود خونه باشی و الان ساعت یازده شبه! صدای پر خشمش در تاریکی آشپزخانه باعث شد از جا بپرم و لیوان آب در دستم بلرزد. این پنج ساعت سرت به چه کثافط کاری بند بود که حتی وقت جواب دادن به گوشیت رو هم نداشتی؟ نگاه خشمگینش زبانم را بند می آورد… بخصوص که حالا چشمانش سرخ شده اش، نمایان گر آن درد لعنتی اش بود.. دروغ چرا… ترسیده بودم! صدای بلند ضربان قلبم را به وضوح می شنیدم اما به طرز مسخره ای سعی داشتم خونسردی ام را حفظ کنم و خب… ناموفق بودم.
قسمتی از متن رمان دارک
به سمت پدرش دوید و بعد از او نوبت خواهرش بود. با وقار و مودب به من نزدیک شد و تشکر کوتاهی کرد جواب او را هم با محبت دادم و با خداحافظی کوتاهی از پدرشان از آنها جدا شدم اما تمام حواسم سمت ساعی بود که جلوتر از پدرش می دوید… مگر او پا درد نبود و تمام این مدت را من نگاهش نکرده بودم؟ خنده ام گرفت….
پسرک چموش
در همین دم گوشی در دستم لرزید و زنگ خورد. با دیدن عکس فرید و لبخند قشنگش تماس را خیلی سریع وصل
کردم. جونم فری کجایی؟ می تونی بیای دنبالم؟ گوشی را به گوشم چسبانده و نگران پرسیدم چیزی شده؟ دارم میام گام هایم را بلند برمی داشتم و از آن صحن بیرون زدم. صدای آرامش را شنیدم که گفت نه نگران نباش… دلم میخواد بریم بازار… انگشتر می خوام انگشتر می خواست؟ اخم فضای خالی بین ابروهایم را پر کرد…