رمان لبخند ابلیس pdf فرزانه شفیع پور

دانلود رمان لبخند ابلیس از نویسنده فرزانه شفیع پور با لینک مستقیم
رمان لبخند ابلیس نسخه کامل + بیوگرافی و عکس نویسنده
موضوع رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : 526
خلاصه رمان: ریحانه، دختر سر زنده و شادی ست که با عشقی آتشین و دیرینه به عقد پسرخاله اش حافظ در می آید. همه چیز خوب پیش می رود تا این که حادثه ای غیر قابل باور و تلخ مسیر زندگی آن ها را از هم جدا می کند و هر کدام در سراشیبی تند نفرت از آن یکی پیشی می گیرد. حافظ با بی رحمی ریحانه را از زندگی اش بیرون می کند و با سپیده نامزد می شود و بعد از کسب موفقیت در زمینه ی شغلی اش در خارج از کشور به وطن باز می گردد و شروع به آزار رساندن ریحانه می کند.
قسمتی از داستان رمان لبخند ابلیس
با اضطراب به جان انگشت های دستم افتادم. با فشار زیادی که به آنها وارد کرده بودم، سر انگشت هایم قرمز شده بود. این چه حال و روزی هست که واسه خودت ساختی؟ یعنی من این همه حرف زدم، بی فایده بود؟ چشم های پرآبم را از دستم گرفتم و سرم را به طرفش چرخاندم.
با کلافگی نگاهم می کرد تا حرفی بزنم و هر دوی مان را از آن وضعیت بلاتکلیفی دربیاورم. چشم های شیشه ای ام را که دید، پوفی کرد و خم شد. آرنج هایش را روی زانو هایش گذاشت و برای چند لحظه ی کوتاه چشم هایش را بست. عمق دلخوری اش را درک می کردم. نمی خواستم اذیتش کنم ولی این حالی که از ظهر دچارش شده بودم، دست خودم نبود.
با نفسی عمیق، دوباره صاف نشست و به من که با بیچارگی نگاهش می کردم، چشم دوخت. می خوای همینجا بشینی و زانوی غم بگیری؟ خیره در چشم های غم زده اش، سرم را بالا انداختم و قطره ای اشک از گوشه ی چشمم به آرامی روی گونه ام خزید و زیر چانه ام متوقف شد.
نچی کرد و در همان حالت نشسته، طول تخت را طی کرد و سرم را بالا گرفت و در کنارش پنهان کرد. همین حس امنیت، کافی بود تا سایر قطره های کم طاقت پشت پلک هایم جاری شوند. در سکوت به من و قلب بیقرارم اجازه داد تا اندکی خالی شویم. گرچه با دیدن حافظ، دوباره لبریز می شدم…