رمان عشق او زیباست pdf فروزان امینی

دانلود رمان عشق او زیباست از نویسنده فروزان امینی با لینک مستقیم
رمان عشق او زیباست اندروید ، پی دی اف، آیفون نسخه کامل + بیوگرافی و عکس نویسنده رایگان
موضوع رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : 944
خلاصه رمان: دریا؛ وای خدا… برای بار ششم با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم. از اون ادمایی بودم که باید حداقل ۵ تا ۶ بار آلارم تنظیم کنم تا از خواب بیدار شم. زنگ گوشی را خاموش کردم، خواستم دوباره بخوابم که نگام افتاد به ساعت و جیغم هوا رفت. هیییی ساعت ۸ شد دیر رفتم…
قسمتی از داستان رمان عشق او زیباست
سریع از جایم پا شدم و خودم و انداختم تو دستشویی خیلی سریع کارمو کردم و زود اومدم بیرون موهامو شونه نکرده بستم و لباسم پوشیدم. رفتم جلوي ایینه تا مغنعمو تنظیم کنم. عادت داشتم همیشه سر کار مغنعه بپوشم این جوري راحت تر بودم. خودمو تو آیینه چک کردم و از اتاق زدم بیرون. رفتم سمت آشپز خانه، مامان تو آشپزخونه بود. رفتم سمتش لپش را کشیدم و گفتم: سلام ،صبح مامان دلارام گلم به خیر….
سلام عزیزم صبح تو هم به خیر. باز دیر پاشدي؟ صد دفعه بهت گفتم شب زود بخواب. شب بیدار موندن خیلی کیف میده. حالا فعلا غر رو بیخیال شو که دیرم شده. خدافظ بیا صبحانه بخور ضعف نکنی.بیخیال دیرم شده خدافظ …خدافظ و سریع از خونه زدم بیرون. آسانسور را زدم. خوشبختانه طبقه ي 4 بود. یعنی دو طبقه بالاتر. آسانسور اومد سوار شدم و طبقه ي همکف را زدم.
خونه ي ما یعنی من و مامان دلارام توي آپارتمان ده طبقه بود و ما هم طبقه ي سه ساکن بودیم. توي هر طبقه هم فقط یک واحد بود. آسانسور که رسید سوار ماشینم که سمند سفید بود شدم و پیش به سوي آموزشگاه. ساعت 8:20 دقیقه بود و من 8:45 کلاس داشتم. آموزشگاه زیاد از خونه دور نبود واگه توي ترافیک اول صبح گیر نکنم بیست دقیقه اي اونجام. بیست و خورده اي سال پیش مامان آموزشگاه موسیقی زد. هم تدریس می کرد و هم مدیریت…